- تغیر کردن
- تبدیل یافتن، دگرگون شدن
معنی تغیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دگرگون شدن
پنداشتن، انگاشتن، گمان کردن، هوشیدن
فراهم کردن
برانگیختن، وا داشتن
نگاشتن، نوشتن
هناییدن
اندیشیدن
مزدور کردن بمزدوری گرفتن
گرفتار کردن بندی کردن دستگیر کردن گرفتارکردن دستگیر کردن بحبس و بند در آوردن
آشنا کردن، اطلاع دادن، بینا کردن
خازیستن
نوشتن نگاشتن
ترمینیدن خوار شمردن هاژیدن خوار کردنخوار داشتنخرد شمردن پست کردن: (هیچکس را تحقیرمکنید)
بی حس کردن سست کردن اندام و جز آن
قتل سیاسی با اسلحه
چاره کردن
پاک کردنپاکیزه ساختن شستن
سپاس گزاردن
نرخ گذاشتن تعیین بها کردن، تبدیل کردن پول کشوری بپول کشور دیگر
رام کردن مطیع کردن، مقهور کردن، بدست آوردن تصرف کردن
مسخره کردن کسی راریشخند کردن
دو رویی کردن، ربویدن، فریفتن
انگاردن انگاشتن چیزی را در ذهن آوردن انگاشتن اندیشیدن، خیال کردن فرض کردن
بدست آوردن مایع از بخار چیزی
غایط کردن پلیدی کردن ریدن
سگالیدن
سفرنگیدن نیکژیدن گزارش کردن بیان کردن شرح دادن، تشریح معنی و لفظ آیات قرآن
مانیدن کوتاهی کردن سستی ورزیدن، گناه کردن، خطای عمدی کردن
ارج نهادن اندازه کردن، تشویق کردن
خوراک دادن غذا دادن، خوردن
اعتماد کردن
توبیخ کردن مقابل تقدیر کردن
زیاد بعمل آوردن بسیار کردن افزودن